اصول و جلوه‌هاي زيبايي شناسي در قرآن کريم (قسمت نهم)

پدیدآورسیدابوالقاسم حسینی (ژرفا)

نشریهپیام زن

شماره نشریه221_222

تاریخ انتشار1390/02/21

منبع مقاله

share 1009 بازدید
اصول و جلوه‌هاي زيبايي شناسي در قرآن کريم (قسمت نهم)

سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا)

سه) پاسداشت زيبايي زن

و امّا اصل سوم در حفظ زيبايي خانواده از منظر قرآن کريم اين است که زيبايي زن پاس داشته شود. حفظ زيبايي زن در نظر برخي از مؤمنان، چندان جدّي گرفته نمي‌شود؛ حال آن که از پايه‌هاي جمال خانواده است و غفلت از آن، مايهی رنج‌ها و محنت‌هاي فردي و اجتماعي بسيار مي‏شود. قرآن کريم زن را با صفاتي ناب و استثنايي ستوده است تا مردان را به حفظ اين گوهر ترغيب کند. در تابناکي و رقّت، آنان را چنين وصف کرده است:
كَأَنَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ [1]
گوئي از لطافت و سفيدي همچون تخم مرغهايي هستند كه در زير بال و پر مرغ پنهان مانده و دست انسان هرگز آن را لمس نكرده است.
نيز زنان را به مرواريد همانند دانسته است:
كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ. [2]
همچون مرواريد پوشيده در صدف ـ كه هوا در آن اثر نكند و صفا و روشني‏اش بر جاي باشد ـ .
و امّا اوج تصوير جمالي زن در قرآن کريم آن جا است که خداي سبحان زنان را به شکوفه‌هاي زندگي دنيا همانند دانسته است:
وَلاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى[3]
اي رسول ما! هرگز چشم خود را به نعمتهاي مادي كه به گروههايي از آنها داده‏ايم ميفكن كه اينها شكوفه‏هاي زندگي دنيا هستند و براي آن است كه آنان را بيازمائيم و روزي پروردگارت بهتر و پايدارتر است.
در اين جا، زنان به شکوفه تشبيه شده‌اند.[4] شايد توان گفت که شکوفه نازنين‌ترين و لطيف‌ترين هديهی خداوند به کائنات است. همهی آدميان از ديدن شکوفه به وجد مي‌آيند. شکوفه براي همه کس مظهر جمال است و لطافتي مخصوص دارد که چشم همگان را به خود جلب مي‏کند. البتّه عمر شکوفه کم است؛ امّا همين تشبيه بهترين تعبير براي حفظ پاسداشت جمال زنان است. اين تصوير به ما نشان مي‏دهد که زن را بايد همچون شکوفه عزيز شمرد و حياتش را غنيمت دانست و قدر اين چند صباح را به شايستگي داشت. در ميان تعابير جمالي قرآن، اين تعبير براي زنان بسي جمالي و شگفت است. حال اگر کسي دوستار شکوفه و زيبايي آن باشد، بايد چگونه آن را پاس دارد؟ آيا راهي جز اين دارد که زيبايي آن را حفظ کند و بر جمال آن بيفزايد و از هر طريق ممکن، عمر آن را تداوم بخشد و نيز زمينه‌اي پديد آورد که گل برآمده از اين شکوفه سالم و شاداب و باطراوت باشد؟
پس هرگاه خداوند يکي از شکوفه‌هاي دنيا را به مردي عطا نمود، وي بايد نعمت جمال را در او پاس دارد و از مايه‌هاي زينت ناکامش نکند؛ خواه زينت ظاهري و خواه باطني. آري؛ حتي در قلمرو ظاهر نيز بايد اين نعمت را پاس داشت. رسول خدا به زنان سفارش مي‌فرمايد که اندام ظاهري خود را همچو مردان تکيده و فرسودهی رنج نکنند و آن را بي‌زيور نگذارند و زيبايي آن را پاس دارند:
لا تدع إحداکنّ يدها کأنها يد رجل.[5]
کسي از شما زنان، دستش را همانند دست مرد، بي زينت رها نکند!
بر همين اساس، مرد بايد همسرش را تشويق کند که اين مايه‌هاي زينت و زيور را با خود داشته باشد و از آن‌ها غفلت نورزد.[6] پيامبر خدا به همسرش فرمود:
أنه لاينبغي أن تکوني بغير قلادهْْ إما بخيط و إما بسير.[7]
روا نيست که بدون گردن‌آويز باشي، حتّي اگر يک نخ يا تسمه باشد.
اين، خود، از قواعد جمال است که اسلام به ما آموخته است. زيبايي امانتي است که بر عهدهی زيبا نهاده مي‏شود و او را نرسد که هرگونه خواهد با آن عمل کند. زيبا بايد جمالش را پاس دارد و آن را در مسيري که جمال‌آفرين برايش برنهاده، به رخ کشد. آري؛ زن بايد زيبايي‌اش را بنماياند؛ براي آن که زيبا بماند. معلوم است که اگر جمال او به چشم نامحرمان هرزه‌درآ جلوه کند، ديگر زيبايي او نيز پاس داشته نمي‌شود و زشت‌سيرتان در او طمع مي‌کنند. امّا اگر در خانه و اجتماع، به آن شيوه که مايهی قوام خانواده و اجتماع باشد، زيبايي خود را عرضه نمايد و همپاي آن، شکوه و وقارش را پاس دارد، آن امانت را که خدا به او داده، حراست کرده است. از اين جا است که وانمودن اين زيبايي، خود، خير و مايهی نيکي شمرده شده است. رسول خدا فرمود:
خيرالنساء التي إذا نظرت إليها سرتک.[8]
بهترين زن آن است که چون به وي بنگري، شادمان شوي.
دکتر ديل جو تري، از استادان دانشگاه آلاسکا، مي‌نويسد: «احساس زيبايي در زن، در احساس مرد ريشه دارد که از نياز متقابل آن دو برمي‌خيزد. هرگاه اين احساس متقابل پديد نيايد يا به حد کافي نرسد، زن به صورت يک شکل يا تابلوي زيباي ساده درمي‌آيد که هيچ حرکتي را برنمي‌انگيزد و در اين حال است که زبان خاموش از بيان بازمي‌ماند. هنگامي که زن فاقد احساس و عاطفه شود، زيبايي‌اش ديگر معنايي ندارد و تابلويي خاموش خواهد بود. اساس حس زيبايي، همان عاطفه و احساس انساني است که اين زيبايي در مرد برمي‌انگيزد.»[9]
اشاراتي که در قرآن کريم براي صيانت از زن به چشم مي‌خورد، در يک جنبه ناظر به حراست از همين جمال است. آن گاه که به زن سفارش مي‏شود تا به گونهی اهل جاهليّت، زينت خود را واننماياند، به همين جنبه اشاره رفته است:
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى ً[10]
و در خانه‏هاتان قرار گيريد و به شيوه جاهليت پيشين به خودنمايي بيرون نياييد.
مقصود از قرار گرفتن در خانه، به ويژه با عنايت به مادهی لغوي قرار، شايد همين باشد که بدان اشاره رفت؛ يعني ماندن زن در خانه بايد به گونه‌اي باشد که استقرار و آرامش و سکون را در نظام خانواده برقرار سازد. به عبارت ديگر، مقصود از قرار، ميخکوب شدن به خانه و فضاي فيزيکي خانه نيست. چه بسا زني در خانه بماند و بيرون نيايد و در عين حال، نوع ارتباطاتش، به ويژه در روزگار ما که وسايل ارتباط با بيرون افزون گشته، به گونه‌اي باشد که نظام خانواده‌اش را تهديد نمايد؛ و به عکس، بسا زناني که بيرون از خانه به تلاش و تکاپويي سودمند مشغولند، امّا در خانه قرار دارند و استقرار ايجاد مي‌کنند و همسر و فرزندانشان را به آرامش مي‌رسانند. اين دسته در حقيقت به همين سفارش قرآن کريم عمل کرده‌اند و هم‌زمان رسالت‌هاي اجتماعي خود را نيز به جاي آورده‏اند. پس توصيه‌هاي قرآن کريم را بايد در منظومهی قرآني ديد. هنگامي که سخن از زن و جايگاه او است، بايد نگاه قرآن به زن و نقش او در خانواده و تأثير حضور و زيبايي او در برقراري رابطه‌اي جمالي را دريافت و آن گاه، ديگر سفارش‌ها به او را تحليل کرد. اسلام ستايشگر زني نيست که سر از جايي درنياورد و به کاري نيايد و در گوشه‌اي بنشيند و به خوراک و پوشاک و نظافت و امور جزئي خانه سرگرم باشد و تا پايان عمر به همين شيوه به سر ببرد. اين با جمال زن منافات دارد. جمال مجموعه‌اي از ويژگي‌ها است که بايد کنار هم گردآيد. زن گوشه‌نشين داراي جمال نيست، همان گونه که زن هرجايي و بي‌مبالات نيز جميل نيست. زن مطلوب قرآن کريم کسي است که دل از همسر ببرد و او را شيفتهی خود سازد و آرامش و قرارش را تضمين کند و فرزندانش را در آشياني مستقر و داراي آرامش زير بال مهر گيرد و در کنار اين نقش اساسي، به وظايف محيطي و اجتماعي خود عمل نمايد. افراط و تفريط در اين باب، هر دو، زيانبار و خانمان‌سوز است.
آن گاه، براي اين که احساس جمال در زن پايدار بماند و اين احساس در همسر وي فرونميرد، قرآن از او خواسته است تا قواعدي را عمل کند که مايهی دوام اين جمال است:
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلاَ يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[11]
و زنان مؤمن را بگو كه ديدگان خويش را فرو دارند و شرمگاه‏هاي خود را ـ از ديد ديگران ـ نگاه دارند و [جاهاي‏] آرايش و زيور خويش را آشكار نكنند مگر آنچه پيداست ـ مانند چهره و دست و روي پا ـ و مقنعه‏هاشان را بر گريبانهاشان بيندازند و زيور و آرايش خود را آشكار نكنند مگر براي شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنانشان ـ زنان همكيش خود ـ يا آنچه مالك شده‏اند ـ كنيزان ـ يا مردان تابع خانواده ـ طفيلي و كم خرد كه با آنان زندگي مي‏كنند ـ كه به زنان رغبت و نيازي ندارند يا كودكاني كه از شرمگاه زنان آگاه نگشته‏اند ـ به سن تميز و بلوغ نرسيده‏اند ـ و پاهاي خود را چنان بر زمين نزنند تا آنچه از زيور خويش پنهان مي‏دارند دانسته شود ـ آواز پيرايه خود يعني خلخال را به گوش مردم نرسانند ـ . و اي مؤمنان، همگي به خدا باز گرديد تا شايد رستگار شويد.
در اين آيه، مجموعه‌اي از قواعد تضمين کنندهی جمال گردآمده که اساس تربيت روحي و اجتماعي و اخلاقي است. البتّه پيش از زنان، خود مردان به حفظ اين رابطهی جمالي توصيه شده‌اند و حراست از اين رابطه، مايهی زکات براي آنان دانسته شده، يعني حفظ تعادل در شعور و فکر و سلوک که خود، ريشهی آداب و روابط اجتماع و خانواده است. همين تقدم نشان مي‏دهد که تا مردان در اين زمينه به وظيفهی فردي و اجتماعي خود عمل نکنند، نبايد آن را از زنان انتظار داشت:
قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ [12]
مردان مؤمن را بگو كه ديدگان خويش را فرو دارند و شرمگاه‏هاي خود را ـ به پوشيدن آنها و از ديد ديگران ـ نگاه دارند. اين براي آنان پاكيزه‏تر است؛ كه خدا به كارهايي كه مي‏كنند آگاه است‏.
در کنار اين سفارش‌ها به زن براي حفظ زيبايي و جمال همه‌جانبهی او، قرآن کريم از ديگران نيز خواسته که اين زيبايي را پاس دارند و آن را نيالايند. اين فرمان دو دسته را دربرمي‌گيرد؛ يکي آنان که جسم زن را به بازي مي‌گيرند و ديگر آنان که شخصيت و آبرويش را. دستهی نخست زن را ابزار دفع شهوت خود مي‌سازند و دستهی ديگر با بدنام کردن زن، شخصيتش را در جامعه به لجن مي‌کشند. شايد گناه اين دستهی دوم بيشتر از دستهی نخست باشد. پس خداوند فرمايد:
إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ. [13]
همانا كساني كه دوست مي‏دارند كه زشتكاري در ميان آنان كه ايمان آورده‏اند فاش و آشكار شود، آنها را در اين جهان و آن جهان عذابي است دردناك. و خدا مي‏داند و شما نمي‏دانيد.
عبارت «في الذين آمنوا» نشان مي‏دهد که عواقب اين کار ناهنجار همة امّت را دربرمي‌گيرد، نه تنها اشخاصي را که آبروشان به بازي گرفته شده است.
از اينان بدتر کساني هستند که ناروا زنان پاکدامن را به تهمت و افترا مي‌آلايند و کار زشتِ ناکرده‌اي را به آنان نسبت مي‌دهند. اينان از لعن خداوند که قهر شديد و سخت او است، نصيب خواهند داشت:
إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلاَتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظيمٌ [14]
همانا كساني كه زنان پاكدامن بي‏خبر با ايمان را به زنا نسبت مي‏دهند، در اين جهان و آن جهان لعنت شده‏اند و آنان راست عذابي بزرگ.
کسي که زني پاکدامن را به افترا آلايد يا کسي را به انجام کار زشتي در جامعه نام‌بردار سازد، تنها به همان فرد ستم روا نداشته، بلکه نظام خانواده و جامعه را از جمال و زيبايي انداخته و با جمال آفرينش به منازعه پرداخته است. ملعون بودن نيز به همين معنا است که چنين کسي جامعه و مردم را از نعمت جمالي خداوند بي‌بهره ساخته؛ پس خداوند نيز او را از رحمت و نعمت ناکام مي‌سازد، مگر آن گاه که از اين گناه توبه کند وبه زيباسازي معنوي جامعه پردازد. البتّه اين کسان تنها از عذاب روز قيامت رنج نمي‌کشند؛ بلکه زشتکاري ايشان تا آن اندازه سخت است که بايد در همين دنيا نيز کيفر شوند و عذابي سخت بينند و آبروي خودشان بر باد رود:
وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحَصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلاَ تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً وَأُولئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ«4» إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ [15]
و كساني كه زنان پاكدامن را به زنا نسبت دهند آنگاه چهار گواه نياورند، پس هشتاد تازيانه بزنيدشان و هرگز گواهي آنها را نپذيريد، و آنانند بدكاران نافرمان؛ مگر آنان كه پس از آن توبه كنند و به كار شايسته بپردازند، كه خدا آمرزگار و مهربان است.
زيبا نگاه داشتن جامعه آن قدر ارزش دارد که اين کسان حتي از ويژگي شهروندي کامل نيز برخوردار نمي‌شوند و حقي بزرگ از آنان سلب مي‌گردد، يعني حق گواهي دادن به سود يا زيان ديگران که از برجسته‌ترين مصاديق حقوق شهروندي است.

چهار) نيک تربيت کردن فرزندان

خداوند دارايي و فرزندان را زينت زندگي دنيا مي‌شمرد:
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَواباً وَخَيْرٌ أَمَلاً [16]
مال و فرزندان آرايش زندگاني اين جهان است، و كارهاي نيك پايدار به نزد پروردگار تو به پاداش، بهتر و اميدداشتن به آنها نيكوتر است‏.
فرزندان هم مايهی زيبايي هستند و هم از پايه‌هاي حيات اجتماعي. از اين روي، تربيت کودک هم براي خود او بسيار مهم است و هم براي اجتماع و امّت. خداوند دو همسر را با يکديگر مهرورز و رفيق قرار داده تا ثمره‌اي از وجودشان برآيد؛ و آن ثمره فرزند است. فرزند مهماني است که چندي نزد اين دو مي‌ماند و سپس به طريق خويش مي‏رود. پس مي‌توان گفت که خداوند آن مقدمات عاشقانه و جمالي را چيده است تا اين گل در دامان دو محبوب شکوفه زند. آن چه خدا از پدر و مادر خواسته اين است که زيبايي آن گل را پاس دارند و در همهی مراحل وجود تا آن گاه که بالنده شود و از آب درآيد، نگاهبان اين جمال وي باشند. اين وظيفه تا هنگامي تداوم دارد که فرزند بتواند به حيات مستقل اجتماعي پاي گذارد و خود نقش جمالي‌اش را در حيات ايفا نمايد.
چرا طفل بايد از مادر شير بنوشد؟ شير از کدام اندام مادر مي‌تراود؟ مکيدن پستان مادر چه نقشي در سلامت جسم و مهم‌تر از آن، روان فرزند، دارد؟ هرگاه اندکي به پاسخ اين پرسش‌ها دقت کنيم، به روشني درمي‌يابيم که چه مايه جمال و لطافت در اين ميان نهفته است. شير ثمرهی جان مادر است و زيبايي‌هاي درونش را به فرزند منتقل مي‏کند. غذارساني به فرزند از اين طريق، کوچک‌ترين کاري است که از شيردادن برمي‌آيد. آن مکيدن تدريجي يعني همهی زيبايي‌هاي وجود مادر را ذره ذره چشيدن و هضم کردن و در خود راه دادن. و اين کار بايد در زمان معين به انجام رسد؛ نه کم‌تر و نه بيش‌تر:
وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ [17]
و مادران، فرزندان خود را دو سال تمام شير دهند [اين حكم‏] براي كسي است كه بخواهد شيردادن را تمام كند.
حتي اگر يک پيوند به فرجامي خوش نرسد و دو همسر ناچار شوند که از هم جدا گردند، بايد دست کم حقوق مادي کودک و مادر رعايت شود؛ هرچند کودکان طلاق همواره از لحاظ معنوي دچار برخي حرمان‌ها خواهند بود:
وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ.[18]
و خوراك و پوشاك آنان به وجه شايسته و پسنديده بر عهدهی آن كس است كه فرزند از اوست.
اين موجود جميل که همهی وجودش يکپارچه لطف و زيبايي است، بايد چنان مراقبت گردد که همواره با همين زيبايي جلوه کند. قرآن کريم براي حفظ اين جمال، ريزه‌کاري‌هايي را نيز به همسران آموخته است. مثلا معمولا دانشوران از معضل احساس جنسي زودرس در کودکان سخن مي‌گويند و راه‌هاي مقابله با آن را گوشزد مي‌کنند. اين معضل مي‌تواند چندان دامن‌گستر شود که مشکلات فراوان شخصيتي را در آيندهی فرد فراهم آورد و حتي تا دم مرگ با او همراه باشد. کم نيستند افرادي که به سبب همين مشکل، تا انتهاي راه زندگي با سختي‌هاي عاطفي و بحران‌هاي شخصيتي دست و پنجه نرم کرده و معمولا هم شکست خورده‌اند. قرآن کريم به مادران و پدران توصيه مي‏کند که به فرزندان خود زير چهار سالگي بياموزند که هنگام ورود نزد بزرگتران خود، خواه مرد و خواه زن، خواه دختر و خواه پسر، آگاهي دهند و رخصت گيرند. نيز کودکان را دستور مي‏دهد که پس از چهار سالگي، همانند بزرگسالان، پيش از ورود، اجازه خواهند. يعني حتي کودک زير چهار سال نيز بايد اين قاعده را رعايت کند تا هم احترام به بزرگتران از همان آغاز در وجودش نهادينه شود؛ و هم مبادا ناخواسته چشمش به عورت ديگران افتد و احساسش زير فشار قرار گيرد و عاطفهی جنسي زودهنگام در او گل کند و کارش را به انحراف کشاند. بيان قرآن کريم چنين است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُم مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الفَجْرِ وَحينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِن الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلاَةِ الْعِشَاءِ ثَلاَثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلاَ عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآيَاتِ وَاللَّهُ عَليمٌ حَكِيمٌ [19]
اي كساني كه ايمان آورده‏ايد، بايد كساني كه مالكشان شده‏ايد و كساني از شما كه به حد بلوغ نرسيده‏اند [براي در آمدن به نزد شما] در سه هنگام اجازه خواهند: پيش از نماز بامداد و هنگام نيمروز كه جامه‏هاي خويش فرو مي‏نهيد و پس از نماز خفتن. اينها سه وقت خلوت شماست. و در غير از اين سه هنگام باكي بر شما و آنان نيست [كه اجازه نگيريد]، زيرا كه پيرامون يكديگر مي‏گرديد ـ و اجازه‏خواستن مشقت دارد ـ . اينچنين خدا آيات را براي شما روشن بيان مي‏كند و خدا دانا و با حكمت است.
همچنين نوع روابط دو همسر براي تربيت فرزند بسيار اثرگذار است. در روانشناسي بر اين نکته تأکيد مي‏شود که پايهی تربيت کودک و شکل‌گيري شخصيت وي در آينده، بر همين روابط ميان پدر و مادر نهاده مي‏شود و ديدگاه فرد دربارهی خانواده و محيط و اجتماع و وطنش و حتي جهان‌بيني‌اش بر همين مبنا شکل مي‌گيرد. فلوگل مي‏گويد: «ارتباط يافتن با حلقه‌هاي اجتماعي بزرگ‌تر مستلزم آن است که فرد در سطحي مناسب از رشد رواني قرار داشته باشد؛ و اين رشد ممکن نمي‌شود مگر با عبور از مراحل پايين‌تر که فرد در گروه‌هاي اجتماعي کوچک‌تر قرار مي‌گيرد که مهم‌ترين آن‌ها خانواده، يعني همان کانون آغازين و فطري و جوهري است.»[20]

پی نوشت ها:

[1]. صافات، آیهی 49.
[2]. واقعه، آیهی 23.
[3]. طه، آیهی 131.
[4]. این اشاره بایسته است که برخی از مترجمان ازواج را دستههایی از مردم دانستهاند و زهره را هم بهجت و طراوت حیات دنیا شمردهاند. به این ترتیب، آیه رنگ دیگر میگیرد.
[5]. تفسیر قرطبی، ج5، ص393.
[6]. البته روشن است که همهی سفارشهای شریعت را باید در کنار یکدیگر و در مجموعهی منظومهی خود نگریست. در این جا نیز مقصود آرایش و زینتداری همراه عفاف و وقار زنانه و با حفظ معیارهای پاکدامنی است.
[7]. همان.
[8]. مسند ابوداوود، ص 306.
[9]. دیل جو تری: اللغه الصامته.
[10]. احزاب، آیهی 33.
[11]. نور، آیهی 31.
[12] نور، آیهی 30.
[13]. نور، آیهی 11.
[14]. نور، آیهی23.
[15]. نور، آیهی 4 و 5.
[16]. کهف، آیهی 46.
[17]. بقره، آیهی 233.
[18]. همان.
[19]. نور، آیهی 58.
[20]. سل سیدلنگر، التحلیل النفسی و السلوک الجماعی، ترجمهی سامی محمود علی، ص 49.

مقالات مشابه

بررسی مفهوم حجاب در متون اسلامی، جایگاه آثار و جلوه‌های تربیتی آن

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهاکبر رهنما, زهرا علی‌اکبرزاده ارانی, مجید خاری آرانی

ناهمساني جنسيتي در متون اسلامي

نام نشریهبینات

نام نویسندهسیده‎فاطمه موسوی

المرأة المثالیة فی القرآن دراسة مقارنة مع الشعر الجاهلی

نام نشریهآفاق الحضارة الاسلامیة

نام نویسندهکبری روشنفکر, مجید محمدی بایزیدی